شروع ماجرا به سال ۲۰۰۹ میلادی و آغاز چالشی در یکی از فرومهای ترسناک اینترنتی بر میگردد. این چالش از کاربران
میخواست که عکسهای روزمرهی خود را به شکلی ترسناک ادیت کنند و با نام خود روی وبسایت قرار دهند. طی این چالش
عکسهای زیادی توسط کاربران فرستاده شد اما در این میان تنها یک تصویر بود که توانست توجه همه را به خود جلب کند.
این تصویر توسط یکی از کاربران با نام اریک نادسن (Eric Knudsen) ارسال شده بود. پست ارسالی اریک که با نام کاربری ویکتور
اسپرج در سایت شناخته میشد، درواقع تعدادی عکس سیاه و سفید دستکاری شده بود. اریک، مردی لاغر و قدبلند را که کت و
شلواری مشکی به تن داشت و جزئیات صورتش هم به درستی دیده نمیشد به پیشزمینهی تصاویر اضافه کرده بود. این گونه
بود که اولین تصویر از اسلندرمن ساخته شد و اریک بدون آن که خود بداند، شخصیتی را به وجود آورد که قرار بود حالا حالاها از
حضورش بهره ببریم.
هنوز معلوم نیست که مخاطبان در تصویر ارسالی توسط اریک چه دیدند و چرا این تصویر به نظرشان از دیگر تصاویر ارسالی در فروم جذابتر آمد. شاید دلیلش متنی بود که اریک نادسن زیر عکس خود اضافه کرده بود و در آن تاریخچهی خیالی جذابی را برای تصویر خود شرح داده بود. اریک زیر تصویر اول جملهای را از زبان کودکان بیان کرده بود:
ما نمیخواستیم بریم، ما نمیخواستیم اونارو بُکشیم، اما سکوتِ دائمش و دستهای درازی که از بدنش بیرون زده بود، هم میترسوندمون و هم آروممون میکرد...
۱۹۸۳- عکاس ناشناس، به احتمال زیاد مُرده
تصویر دوم اما به حادثهی عجیب دیگری اشاره داشت. نادسن زیر عکس دوم نوشته بود:
یکی از دو عکسی که از کتابخانهی شهر استرلینگ بدست آمده است. این عکس تصویری است از روز ناپدید شدن چهارده
کودک که گفته میشود توسط فردی به نام «اسلندرمن» ربوده شدهاند. مقامات قانونی متوجه غیرعادی بودن تصویر شدند. یک
هفته بعد کتابخانهی شهر استرلینگ در آتش میسوزد. (بعد از این واقعه) تصویر به عنوان مدرک توسط مقامات ضبط میشود.
۱۹۸۶- عکاس: مری توماس، از تاریخ سیزدهم ژوئن ۱۹۸۶ ناپدید شده است.
گویا نوشتههایی که اریک زیر تصاویر ارسالی خود اضافه کرده بود، آخر کار خودش را میکند و داستانِ خیالی او در مدت زمان
کوتاهی با استقبال چشمگیری از جانب مخاطبان روبهرو میشود. البته به هیچ وجه نمیتوان از نقش پررنگ خودِ تصاویر هم در
این اقبال عمومی چشم پوشید. جالب اینجا است که این تصاویر به طرز عجیبی ساده و بیجزئیات بودند. درست است که با
کوچکترین نگاهی به آنها، متوجه شکل و شمایل غیرعادی فردی که در انتهای تصویر ایستاده است میشویم، ولی این
غیرعادی بودن تا آن حدی نیست که او را با هیولایی بی شاخ و دم اشتباه بگیریم. او تنها فردی است عادی، البته با قد بلند که
به نظر میرسد ساکت و آرام در گوشهای ایستاده و کاری هم به کار دیگران ندارد. هرچند درنهایت همین شباهت بی اندازهای
اسلندرمن به آدمی کاملاً معمولی نتیجهی عکس میدهد و حالا دیگر مردم از این شخصیتِ جدید، بیشتر از سایر هیولاهایی که
تا به آن روز میشناختند میترسیدند.
دلیل محوبیت عمومی اسلندرمن هر چه که بوده، این شخصیتِ مرموز بعد از اولین حضورش در رسانهها به سرعت به یکی از
شخصیتهای ماندگار تبدیل میشود. بعد از استقبال اولیهی عمومی، افراد زیادی به سراغ این کاراکتر آمدند و هرکدام سعی
کردند با روایت داستانها و افسانههای خیالی خود دربارهی مبدا پیدایش این شخصیت، نسخهای کاملاً منحصر به فرد از
اسلندرمن ارائه کنند. به طوری که حالا دیگر اکثر افراد داستانِ اصلی پیدایش این کاراکتر را که توسط اریک نادسن نوشته شده
بود از یاد برده بودند. در هرکدام از این داستانها که افراد مختلف به عنوان توضیح همراه با عکسهای ساختگی خود منتشر
میکردند، تصویر جدیدی از شخصیت اسلندرمن با قابلیتها و تواناییهای مختلفی ارائه شده بود و در هر یک از آنها اسلندرمن
از انجام اعمال پلید و شیطانی خود هدف و نیتی به خصوص داشته است.
طی همین تغییر و تحولات بود که کمکم سر و کلهی نسخههایی جدیدی از اسلندرمن که از نظر ظاهری نیز با یکدیگر متفاوت
بودند پیدا میشود. افراد درگیر در پروژه اسلندرمن، هرکدام شخصیت او را با شکل و شمایلی منحصر به فرد تصویر میکردند.
برای مثال برخی از این تصاویر او را به شکل مردی قد بلند با اعضای بدنی دفرمه و دست و پاهایی که به طرز ترسناکی کِش
آمده بود به نمایش میگذاشتند. در برخی دیگر از این تصاویر او را به شکل مردی میبینیم که اعضای چهره و صورتش دیده
نمیشوند. حتی در یکی از این نسخهها وضعیت ظاهری و چهرهی اسلندرمن به حال و هوای فردی که به او نگاه میکرد
بستگی داشت؛ برای مثال اگر آن فرد از دیدن اسلندرمن وحشتزده میشد، میتوانستید در صورت اسلندرمن نیز آثاری از همان
ترس را مشاهده کنید.
البته که تمام این تغییر و تحولات درنهایت به نفع اسلندرمن تمام میشود. روند سریع پیدایش این داستانها که هرکدام ماجرایی
جدید و منحصر به فرد از شخصیت اسلندرمن را ارائه میکردند و در عین حال سعی داشتند شباهتهای خود با داستان اصلی را
نیز حفظ کنند، کمکم اسلندرمن را به شخصیتی اسطورهای مانند شخصیتهای افسانههای قدیمی محلی تبدیل کرد.
یکی از بزرگترین ویژگیهای مثبت داستانهای فولکلور یا همان افسانههای محلی این است که در طول زمان آنقدر در زبانهای
مختلف میچرخند و تکرار میشوند و این وسط هر فرد به نوبهی خود چیزی به این داستانها اضافه یا از آنها کم میکند که
درنهایت مردم آن داستانها را هرگز از یاد نمیبرند. در مورد اسلندرمن نیز دقیقاً با سازوکار آشنای داستانهای فولکولور، البته
اینبار در فضای مجازی سروکار داشتیم. افسانهای اسلندرمن در طول زمان آنقدر تکرار شده بود و آنقدر نسخههای مختلفی از
او ارائه کرده بودند که دیگر به سختی میشد او را از یاد برد.
درست است که این داستانها در فضای مجازی میچرخید و روز به روز بر تعداد افراد علاقمند به آنها افزوده میشد، ولی اینبار
بحث سر شوخی خندهداری نبود که یک شبه کل فضای اینترنت را اشغال کند و ورد زبان همه شود و بعد از مدت کوتاهی نیز
همه آن را از یاد ببرند؛ اتفاقی که در حال رخ دادن بود چیزی فراتر از این اینها بود. اینبار صحبت سر تعداد زیادی از افرادی بود که
همگی به طور اتفاق روی یک داستانِ واحد کار میکردند و سعی داشتند با اضافه کردن جزئیات بیشتر مانند شخصیتپردازی
قویتر و استفاده از تخیلات خود برای خلق افسانههای جدید، شخصیت اسلندرمن را روز به روز به شخصیتی قویتر، ماندگارتر و
قابل لمستر از گذشته تبدیل کنند.
منبع : :)
- دوشنبه ۱۸ اسفند ۹۹